مادران بیدار

دل نوشت 6

سلااام از اینکه فاصله افتاد قبل از اینکه شرمنده شما باشم شرمنده ی خودمم این شرمندگی بیشتر از این بابته که به نوعی قول استمرار داده بودم و ـ ـ  می دونید  جدا از طفره و هر چیز دیگه علت این بدقولی بیشتر از هرچیز دیگه به یه مشکل فنی در وبلاگ برمی گرده که متاسفانه تو این مدت هم پیگیر حلش بودم که چنانچه حل می شد پست گذاشتن های من خیلی راحت تر می شد اما نشد که نشد ـ ـاز ان جا که یکی از خلقیات این بنده البته بهتره بگم نقطه ضعف رویکرد " هیچ یا همه" هست  (البته گاهی) !نتونستم تواین مدت بدون پیداشدن راه حل دلم رو راضی به ادامه کنم ـ ـ ـ  اما درست در همین لحظه به این نتیجه رسیدم که گاهی اوقات علی رغم تلاش هامون برای برد...
25 دی 1393

دل نوشت(4)

" حکیم" سلااام امروز روز شهادتی دوتن از قشنگترین و خوبترین بندگانیه  که خدا بهشوون خیلی مباهات می کنه, تو گویی تمام مخلوقات  خدای مهربون یک جا و این سلسله ی چهارده تایی هم یک جا, تازه  کفه ی ترازوی این تعداد به ظاهر قلیل پیش خالق همه چیز, باز خیلی خیلی سنگین تره ـ ـ در این باب سخن کردن حداقل تو این لحظه عجیب برام  سخته و ادب همین که از دور به نظاره ی زیبایی هایشان بنشینم و متضرعانه  و البت امیدوارانه چشم به سفره ی پرخیر و برکتشون که بلندایی به اندازه ی عدم تا اخرت داره بدوزم ـ    یاحق   ...
30 آذر 1393

دل نوشت(3)

" رحمانِ رحیم" سلام بر دوستانی که شاید مخاطب این نوشته ها حالا حالاها نباشند نمی دونم چرا فکر می کنم خیلی زمان و خیلی حرفها باید بیاد و بره تا  برسم سرِحرفایی که بازفکر می کنم اونا اصلی ترند! البت شاید به این خاطره که باشمای دوستان نازنینم شدید رودربایستی دارم و این هم باز شاید به این خاطرِ که اساسا فردی هستم که حداقل در اولین  برخوردهایم باهر کس دوست دارم قبل از هر چیز همراهِ دلِ اوباشم تا ـ ـ وشاید این  یعنی دوست دارم بی پرده و بی هیچ حجابِ درون با دوستانم همدلی کنم ـ ـ  می دونید چیه دوستان ِ اینده ام, باورم اینه علت این همه اختلاف و گوناگونی که بین  ما ادما هست و هممون هم تو جاهای مختلف از خیابون...
28 آذر 1393

دل نوشت (2)

" حاضرِ ناظر" سلام گفته بودم که اجازه می خوام چند صباحی برای نوشتن در قید دلم باشم شاید به قول گفتنی سخن دل بر دل نشیند   این به این خاطره که بی صبرانه منتظر زمانی هستم که اینقدر صمیمی و به قول معروف هم کاسه  شده باشیم که وقتی بی مهابا از دلخوشی ها و شکوه ها حرف میارم   شمای دوست نازنینم حتی اگر گله مندم شدی باورمون باشه که مدتی است هم مسلکیم ودر وادی دلهای هم سرایی داریم و به حرمت اون سرا صادقانه ترین حرف‌های دلمونو بهم هدیه کنیم ـ ـ ـ یاحق
27 آذر 1393

دل نوشت(1)

**دهنده ی بی منت ** اینکه از کجا شروع کنم و از چه بنویسم واقعا برام سخته! حرف ها بسیار است و قلمم بعد از مدت ها دوری از نوشتن, کم جرات شده است ـ گفتم نوشتن, نوشتن از هوای دل و به قولی حدیث نفس روزگاری رسمم بود منتها نه درفضای مجازی که در روزشمار تقویم های ایام دانشجویی, هر چند باید اعتراف کنم رسم دلپذیری بود اما ظهور وغروبش بسیار! ـ ـ ـ بگذارید چند صباحی بی گدار وفارغ از هر دغدغه ی هدفدار, فقط از هوای درون و برونم بنویسم بلکه شاید نوشتن را اینبار دوست داشتنی تر بیابم و اغاز راهی مستمر کنم ـ انشاءالله " زنی متاهل" , " فرزنددار" , "  29 سال سن" , "تحصیلات: فوق( بگذریم چه رشته ای!), شاگرد ممتاز تقریبا تمام ایام دانش امروزی ...
25 آذر 1393

فصل اغاز

~~~~~~~~~~ هوالنور~ ~~~~~~~~~~~ حرف های انباشته ی بسیار ارامش دل  دغدغه ی حضور  ارتباطی نو الفت و وصال مادرانِ اندیشه دار همه و همه اراده را از پسِ مشغله ی بسیار انچنان کرد که من هم باشم به امید حصـول بووودنی مفید در عصر امام حاضر (عج) انشالله
23 آذر 1393
1