دل نوشت(1)
**دهنده ی بی منت **
اینکه از کجا شروع کنم و از چه بنویسم واقعا برام سخته!
حرف ها بسیار است و قلمم بعد از مدت ها دوری از نوشتن, کم جرات شده است ـ
گفتم نوشتن, نوشتن از هوای دل و به قولی حدیث نفس روزگاری رسمم بود منتها نه درفضای مجازی که در روزشمار تقویم های
ایام دانشجویی, هر چند باید اعتراف کنم رسم دلپذیری بود اما ظهور وغروبش بسیار! ـ ـ ـ
بگذارید چند صباحی بی گدار وفارغ از هر دغدغه ی هدفدار, فقط از هوای درون و برونم بنویسم
بلکه شاید نوشتن را اینبار دوست داشتنی تر بیابم و اغاز راهی مستمر کنم ـ انشاءالله
" زنی متاهل" , " فرزنددار" , " 29 سال سن" , "تحصیلات: فوق( بگذریم چه رشته ای!), شاگرد ممتاز
تقریبا تمام ایام دانش امروزی و دانشجویی" , " درایام دختری جسور و بلندپرواز و در این ایام هماره کاوشگر
طرحی نو برای زندگی" کلید عباراتی هستند که دوست دارم در همین ابتدای رفاقت با دوستانم به اشتراک بگذارم ـ
همیشه شروع رو دوست داشتم چراکه جسارت شروعِ هر رویداد نو را همیشه داشتم اما معترفم " بی نظمی" تنها
نقطه ضعف اشکارم بوده در ادامه ی راه!
اما ـ ـاما اینبار به لطف خدا, اراده ام را به امید ایجاد حلقه های پویای مادرانه و دوستانه, نوید پایبندی به نظمی
می دانم که گواهش "استمرار " خواهد بود انشاءالله
البته ناگفته نماند که این مسیر جز در معیت گفت و سخن شما دوست عزیز برایم طراوتی ندارد
یا حق